برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 77u.ir مراجعه نمایید
رشته مدیریت همه موضوعات و گرایش ها : صنعتی ، دولتی ، MBA ، مالی ، بازاریابی (تبلیغات – برند – مصرف کننده -مشتری ،نظام کیفیت فراگیر ، بازرگانی بین الملل ، صادرات و واردات ، اجرایی ، کارآفرینی ، بیمه ، تحول ، فناوری اطلاعات ، مدیریت دانش ،استراتژیک ، سیستم های اطلاعاتی ، مدیریت منابع انسانی و افزایش بهره وری کارکنان سازمان
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
مثلا سازمانهای مشاورهای و تحقیقاتی در مقایسه با بنگاههای تولیدی دانش بنیان تر هستند. مخالفین این دیدگاه معتقدند که نباید میزان دانش محوری سازمانها را بر اساس تولیدات و خدمات آنها تعیین کرد، چون این صرفا به اصطلاح «نوک کوه یخی است که پیداست». بخش عمده دانش محوری یک سازمان، دانش فنی آن، چگونگی استفاده از آن دانش و چرایی بکارگیری آن میباشد. سازمانهای دانش محور دارای سه ویژگی عمدهی زیر هستند:
همواره تلاش میکنند بهطور همزمان از دانش خود استفاده موثر کنند و به خلق دانش جدید هم بپردازند. بنابراین شناسایی، کسب، انتقال و به کارگیری دانش در میان افراد سازمان و ذخیره سازی آن، جزء فعالیتهای اصلی آنهاست.
خلق و تسهیم دانش در اقتصاد امروز به حد و مرز سازمانی و محدوده فیزیکی و قانونی سازمانها محدود نمیشود. سازمان دانش محور درواقع عبارت است از مجموعهای از افراد و منابع که با تعامل مستمر خود موجب خلق و به کارگیری دانش میشوند. بنابراین محدودهی سازمانهای دانش محور پویاست. سازمان در هرجا که دانشی وجود دارد به جستجوی آن میرود و با هر کسی که میتواند در کسب دانش مورد نیاز به آن کمک کند، متعهد میشود. سازمانهای دانش محور به این جمع بندی رسیده اند که خطرات عدم موفقیت در تسهیم دانش ورای محدوده سنتی آنها، از منافع احتمالی تسهیم آن بیشتر است.
سازمانهای دانش محور سعی میکنند فرآیندهای مدیریت دانش خود را با راهبردهای سازمان همسو کنند. این سازمانها دریافته اند که دانش، منبع کلیدی راهبردی است و به آنها کمک میکند که چه چیزی را باید بدانند و فراگیرند تا بتوانند راهبردهای خود را تعریف کرده و اجرا کنند. این سازمانها میدانند که باید فاصله دانش خود را چه در مقایسه با وضعیت مطلوب و چه در مقایسه با وضعیت رقیب خود سریعتر و موثرتر از رقبای خود پرکنند. سازمانهای دانش محور به ماهیت راهبردی دانش پی برده اند و میدانند که اگر استراتژی آنها ارائه محصولات با کیفیت بالا و با حداکثر نوآوری باشد و با بهره گرفتن از فرآیندهای کارآمد، بخواهند باعث پایداری و آسیب کمتر به محیط زیست شوند، باید از تمام توان و افکار موجود در سازمان برای مدیریت دانش و یادگیری و حمایت از آن استراتژی استفاده کنند (ابیلی، موفقی، 1386).
از آنجائیکه یکی از نقشهای اساسی مدیریت و کارکنان در دانش محور شدن سازمان، تبدیل آن سازمان به یک سازمان یادگیرنده است، و همچنین سازمان دانش محور مطمئنا یادگیرنده است، نیاز است مفاهیم مرتبط با سازمان یادگیرنده نیز مورد بررسی قرار گیرد.
برای واژهی «سازمان یادگیرنده» تعاریف متعددی ارائه شده است. درعین حال بسیاری از متخصصین، سازمان یادگیرنده را سازمانی میدانند که پیوسته در حال تکامل است و سیستم زندهای است که بر اکتساب دانش تمرکز کرده و بر اساس آن عملکرد خود را بهبود میبخشد (گروین، 1993). سنگه (1990) سازمان یادگیرنده را سازمانی میداند که بهطور مداوم ظرفیت خود را به منظور خلق آینده توسعه میدهد. برای چنین سازمانی، فقط حفظ حیات کافی نیست و در آن یادگیری برای بقا (یادگیری تطابقی) با یادگیری مولد درهم آمیخته میشود و منجر به نوعی یادگیری میشود که ظرفیت خلاق بودن ما را افزایش میدهد. از نظر او در چنین سازمانی نمیتوانید یاد نگیرید، چون یادگیری به نحوی در بافت زندگی آن جاسازی شده است.
بنت و اوبراین (1994) سازمان یادگیرنده را سازمانی میدانند که بهطور پیوسته تغییر پیدا میکند و ظرفیت یادگیری، تطبیق و تغییر را در فرهنگ خود افزایش میدهد.
گروین (1993) چهار مشخصه را برای سازمانهای یادگیرنده ذکر میکند؛ از نظر او سازمان یادگیرنده سازمانی است که در خلق، اکتساب و انتقال دانش و اصلاح رفتار مبتنی بر دانش و بینش جدید مهارت کسب کرده است.
مفهوم سازمان یادگیرنده با پیچیدگی و عدم اطمینان محیط سازمانی ارتباط دارد و با افزایش پیچیدگی و عدم اطمینان محیطی اهمیت سازمان یادگیرنده نیز افزایش پیدا میکند. اگرچه تعاریف سازمان یادگیرنده به نظر متنوع و گاهی متفاوت میآیند، اما تمامی آنها بر نقاطی چون افزایش فرصت و ظرفیت یادگیری در سراسر سازمان، تحول گرایی، تطبیق سریع با تغییرات محیطی، استفاده از قدرت خلاقیت و تقویت و توسعه دانش و بینش کارکنان تاکید دارند (قربانی زاده، 1387).
برای اینکه مفهوم سازمان یادگیرنده شفاف تر گردد، بهتر است مفهوم یادگیری سازمانی و ویژگیهای مهم آن را نیز بررسی نماییم. یادگیری سازمانی از طریق ایجاد چشم انداز مشترک، دانش، و الگوهای ذهنی تحقق مییابد و بر مبنای دانش و تجربهی گذشته شکل میگیرد (آرجریس، 1997، به نقل از الهی و احمدی، 1379:55). با توجه به این دیدگاه، مهمترین ویژگیهای یادگیری سازمانی را میتوان به شرح زی
ر خلاصه کرد:
فرآیندی پیچیده (متأثر از ارتباط متقابل عوامل متعدد و متنوع درون فردی – برون فردی یا محیطی و درون سازمانی – برون سازمانی).
برنامه ریزی نشده
هوشیارانه و هدفمند
متعامل و پویا
مستمر و مداوم
متحول و رشد یابنده
متأثر از شالودهی دانستن یا منابع فرهنگی مورد استفاده افراد.
بدین ترتیب، یادگیری سازمانی را میتوان چنین تعریف کرد: فرآیندی هوشیارانه، هدفمند، متعامل و پویا، مستمر، مداوم و رشد یابنده که از بازخوردی مداوم، سریع و موثر در سطوح فردی، گروهی و سازمانی برخوردار است و تحت تأثیر فرآیندهای ادراکی و نیز شالودهی د
انستن یا منابع فرهنگی مورد استفادهی افراد عمل میکند (سعیدا اردکانی، زنجیرچی، کنجکاو منفرد، حاتمی نسب، 1389).
2-1-4- خلاقیت
2-1-4-1- خلاقیت
بدون تردید خلاقیت یکی از مهمترین و اساسیترین ویژگیهای انسان است که تقریبا همه ابعاد و جنبههای زندگی و تمدن وی را تحت تاثیر کامل خود قرارمیدهد. در واقع تمام علوم و فنون و هنرها و بهطور کلی همه تمدن انسان محصول خلاقیت است و در این خصوص نقش تکوینی و تکاملی دارد. انسان با خلاقیت میتواند خود را توانا تر کند، بر طبیعت با عظمت غالب شود، جهان اسرار آمیز را بشناسد و مسائل و مشکلات عدیده حیات خودرا حل نماید. از این رو خلاقیت را محور حرکت جهانی قرن حاضر میدانند (زمین پرداز، 1389).
واژهها خصوصا در حوزه علوم انسانی که موضوع آن “انسان” است، پیچیده، مبهم و شاید بتوان گفت به سختی تعریف پذیر میباشند. این واژهها برای معانی و مفاهیم تنها نقش نوک کوه یخ را بازی کرده و نمیتوانند تمامی معانی و مفاهیم را به تصویر بکشند. “خلاقیت” یکی از این واژههای پیچیده، مبهم و چند بعدی است (استرنبرگ، 1994؛ مکینون، 1970).
بهطور کلی خلاقیت فرآیندی است که طی زمان ادامه داشته و ابتکار، انطباقپذیری و تحقق از خصوصیات بارز آن به شمار میآیند و میتواند جوابگویی برای مشکلات باشد. برخی از محققان اصولی برای مشخص شدن مرزهای خلاقیت تعریف نمودهاند: اول اینکه خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو باشد یا آنکه احتمال وقوع آن بسیار کم باشد. اما باید توجه داشت که نو بودن و اصالت با آنکه شرط لازم خلاقیت است اما کافی نیست. زمانی یک پاسخ را میتوان بخشی از یک فرآیند خلاقیت به شمار آورد که تا اندازهای با واقعیت مطابقت داشته یا اصولاً واقعی باشد. دوم خلاقیت باید گرهای را بگشاید یا با وضعیتی تناسب داشته و یا مقصود معینی را برآورد. سوم، خلاقیت واقعی مشروط به دوام آن بینش ابتکاری، ارزیابی و تفسیر و رشد آن باشد. در جملهای کوتاه میتوان اینگونه بیان کرد «خیلیها ایدههای خوب دارند اما عده کمی آنها را عملی میکنند». همچنین یکی از عواملی که معمولاً با خلاقیت مربوط میدانند موضوع هوش است.
تعاریف متعددی راجع به خلاقیت و نوآوری ارائه شده است که در زیر به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
خلاقیت، آفرینش آمیزهای بدیع برای حل تناقضات، درقالب یک ایده است که خارج از محدوده جواب موجود قرار میگیرد (میر میران 1384 ص 7). خلاقیت ارائه کیفیتهای تازهای از مفاهیم و معانی است (صمدآقایی به نقل از گیزیلین 1385ص14). خلاقیت، شکل دادن تجربه هادر سازمان بندیهای تازه است (صمدآقایی به نقل ازتیلور 1385ص 14). خلاقیت یعنی ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقاءکیفیت یا کمیت فعالیتهای سازمان مانند افزایش تولیدات یا خدمات، کاهش هزینهها و… (روزنامه تفاهم شماره 29 بهمن ماه؛ 1386).
دبونو (1992) مشاور سازمانهای معروف و صاحب نظر خلاقیت میگوید کلمه خلاقیت معنی و مفهومی بسیار گسترده و گیج کننده دارد. فورد و گیویا (1995) بر این نظرند که خلاقیت یکی از پیچیدهترین و اسرارآمیزترین موضوعات مرتبط با عملکرد انسانها میباشد؛ خصوصا در مدیریت سازمانهای مدرن، خلاقیت از پیچیدگی بیشتری برخوردار میباشد. لندبرگ معتقد است که ادبیات خلاقیت بسیار گسترده و مغشوش است. حوزههای علمی مختلفی نظیر فلسفه، هنر، ادبیات، روان شناسی، زبان شناسی، مدیریت و مشاوره در این زمینه دخیل بوده اند. باید سعی نمود تا با جمع بندی مناسب این ادبیات مغشوش و پیچیده، بینش مناسبی از خلاقیت به دست آورد (فورد و گیویا، 1995)
لذا، پرداختن به تعاریف مختلف خلاقیت مدخلی برای رسیدن به جنبهها و ابعاد خلاقیت به منظور کالبد شکافی هر چه بیشتر مفهوم پیچیدهی خلاقیت بر محور این جنبهها میباشد.
از نظر گزلین (1952)، خلاقیت همان فرآیند تغییر و تکامل است که در حیات ذهنی ما رخ میدهد. در این تعریف بر خلاقیت به عنوان فرآیند، تاکید شده و خلاقیت مترادف با تغییر و تکامل میباشد. ایراد عمدهای که بر یکی گرفتن خلاقیت و تغییر وارد میباشد این است که هر خلاقیتی باعث تغییر شده اما هر تغییری خلاقیت نیست. به عنوان مثال، اگر سازمانی محصولی جدید تولید و وارد بازار هدف نماید، این خود حاصل خلاقیت میباشد که منجر به تغییرات و تحولات درون سازمانی و برون سازمانی میشود. اما چنانچه سازمان با تقلید از سازمانهای دیگر اقدام به تولید و کپی برداری نماید، هرچند این محصول باعث تغییر و تحولاتی میشود، ولی محصولی خلاق و حاصل خلاقیت نمیباشد.
به نظر فرانکل (1995) خلاقیت میتواند اثری ملموس، اندیشهای ناملموس و یا خدمتی باشد که یک فرد به دیگران داده و باعث معنا بخشیدن
به زندگی میشود (شولتز، 1997). این تعریف بر خروجی و پیامد خلاقیت تاکید دارد.
به عقیدهی فروم (1995)، خلاقیت آن چیزی است که باعث میشود انسان از ماهیت منفعل و تصادفی وجود فراتر رفته و بر این اساس به احساس آزادی و هدف داشتن دست یابد (شولتز،1977).
گیلفورد (1995)، خلاقیت را تفکر واگرا جهت دست یافتن به راه حلهای جدید، برای حل مسائل میداند. در تعریف گیلفورد از خلاقیت، بر منبع و خاستگاه خلاقیت (وجود یک مسئله)، نوع خروجی خلاق (راه حل)، ویژگیهای خروجی خلاق (تازگی)، نوعی تفکر (تفکر واگرا) و حل مسئله تاکید شده است.
مازلو (1962)، در مورد خلاقیت بیان میکند، از یک بازرگان آموختم که یک سازمان میتواند فعالیتهای خلاق داشته باشد
، از یک ورزشکار آموختم که یک حمله موثر میتواند مانند تولید یک محصول یا سرودن یک شعر باشد و همهی این فعالیتها بیانگر خلاقیت میباشد. از نظر مازلو خلاقیت یکی از مهمترین ویژگیهای افراد خود شکوفا است؛ این افراد اصیل، مبتکر و نوآورند. هر چند خلاقیت آنها همواره چون خلق هنری نیست و همهی آنها نویسنده، هنرمند و سراینده نیستند. همچنین او خلاقیت را به نگرش بی تعصب و مستقیم به کارها و فعالیتها تشبیه کرده و میگوید خلاقیت بیشتر یک گرایش، بیان سلامت روان و مربوط به شیوه ادراک و طرز واکنش نسبت به جهان است تا آفریدهی هنری. بنابراین، هر کس در هر شغلی که باشد میتواند از خود خلاقیت نشان دهد (شولتز، 1977).
2-1-4-2- نوآوری
برای نوآوری تعاریف متعددی ارائه شده است. به گفته چن و همکاران (2004) نوآوری به معرفی ترکیب جدیدی از عوامل ضروری تولید در سیستم تولیدی اشاره دارد. سرمایه نوآوری عبارت است از: صلاحیت سازماندهی، اجرای تحقیق و توسعه و ایجاد تکنولوژی و محصول جدید برای برآورده ساختن تقاضای مشتریان. سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (2000) هر نوع بهره برداری تجاری از دانش جدید را نوآوری نامیده است. هودج (1998) از صاحبنظران تئوری سازمان، نوآوری را این طور تعریف میکند: نوآوری عبارت است از اجرای فرآیندها یا رویههای جدید که ذاتا با آنچه که وجود دارند متفاوتند. نوآوری فرآیند عملی و کاربردی ساختن ایدههای جدید یا توسعه یافته است که میتواند شامل موارد زیر باشد:
معرفی و استفاده از تکنولوژی جدید در تولید
طرح جدید برای کالاهای موجود
معرفی و فروش کالاهای جدید
ایجاد بازارهای جدید برای محصولات موجود با بهره گرفتن از روشهای نوین بازاریابی
کانالهای جدید خدمات پس از فروش
با توجه به مطالب گفته شده نوآوری را میتوان اینگونه تعریف کرد: ایجاد دانش و ایدههای جدید برای بکار بردن و تسهیل نتایج کسب و کار جدید، هدف گذاری برای بهبود فرآیندها و ساختارهای داخلی تجارت و ایجاد محصولات و خدمات متحرک. در نتیجه نوآوری هر دو نوع نوآوری ریشهای و توسعهای را شامل میشود (جعفری مقدم، 1385).
2-1-4-3- رابطه و تفاوتهای میان دو مفهوم خلاقیت و نوآوری
اگرچه واژه خلاقیت با نوآوری بهطور مترادف استفاده میشود اما غالب محققان معتقدند که دو اصطلاح نوآوری و خلاقیت باید بهطور جدا مدنظر قرار گیرند، چرا که دارای معانی و تعاریف جداگانهای هستند (مهر، 1969). خلاقیت به ایجاد یک چیز جدید که قبلا وجود نداشته و یا ترکیب ایدهها با یکدیگر در روشی خاص اطلاق میشود، درحالیکه نوآوری عبارت از بکارگیری و استفاده کاربردی از چیز نو، روش جدید و فکر نو است (کیانی، 1388)، از این جهت باید میان این دو مفهوم تمایز قائل شد.
اجرا
(نوآوری)
ایدههای نو
(خلاقیت)
ایجاد ایدههای نو
(خلاقیت)
تدارک برای اجرا
پردازش ایده ها
شکل 2-10: تفاوت مفهومی بین خلاقیت و نوآوری (گاروین، 2004)
آلبریشت خلاقیت و نوآوری و وجه تمایز آنها را به این صورت مطرح کرده است که “خلاقیت، فعالیت ذهنی و عقلایی برای به وجود آوردن ایده جدید و بدیع است. حال آنکه نوآوری، تبدیل خلاقیت به عمل یا نتیجه است.” به نوعی میتوان نتیجه گرفت که شخص خلاق ممکن است نوآور نباشد؛ یعنی میتواند ایدههای جدید و نو داشته باشد، اما نمیتواند آنها را به نوآوری تبدیل کند. از اینرو فرد نوآور بیشتر اوقات خلاق است، اما همه افراد خلاق نوآور نیستند. در نتیجه رابطه منطقی بین این دو مقوله عموم خصوص مطلق میباشد (رمضانی، 1388).
افراد خلاق
افراد نوآور
شکل 2-11: ارتباط افراد خلاق و نوآور (رمضانی، 1388)
خلاقیت بهطور عام، یعنی توانایی ترکیب اندیشهها به شیوههای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیر معمول بین اندیشهها، اما نوآوری فرآیند اخذ ایدهی خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روشهای جدید عملیات است. معادلهای که میتوان برای نوآوری فرض نمود عبارتست از:
انتفاع + اختراع + مفهوم = نوآوری
در معادله فوق، مفهوم اشاره به ایدهای است که با توجه به چهارچوب خاصی در فرد یا سازمان، یک دانش انباشته شدهی جدید ایجاد کند. اختراع، ایدهای جدید را گویند که به حقیقت رسیده و قابل لمس باشد. انتفاع نیز بر حداکثر استفاده کردن از یک اختراع برای آن سازمان دلالت دارد (رمضانی، 1388).
2-1-4-4- مراحل خلاقیت
یکی از معروفترین نظریهها درباره شکل گیری خلاقیت توسط والاس (1928) مطرح شده که هنوز در مورد توجه محققین و نظریه پردازان است (حسینی، 1385) بر طبق این نظریه فرآیند خلاقیت طی چهار مرحله زیر شکل میگیرد:
آماده سازی: شامل بررسی، جستجو و جمع آوری مدارک درباره موضوع مورد نظر است.
نهفتگی: در این مرحله نوعی توقف در کار دیده میشود. ظاهرا پیشرفت آشکاری وجود ندارد. اما در واقع این مرحله زمانی جهت ژرف اندیشیدن است