فقر را همیشه نزد خود دارید.” (متی. 26: 11) دستوری برای حفظ نظامهای فقر تلقی میکردند، در حالی که فقیران را ترغیب میکردند که به خود تحرک ببخشند. بعضی از واعظان مسیحی، غنا و دارایی را نشانه توجه خدا میدانستند و سلطنت خدا را سلطنت ثروت تلقی میکردند؛ یعنی جایی که مصلحت اخلاقی، جمعآوری ثروت را مجاز میشمارد. مسیحیان ثروتمند، ثروت زیاد خود را تشابه تأیید با مشیت الهی میدانستند. 440
ملاحظه میکنیم که دیدگاههای مالی چپ گرا (جمعی) و راست گرا (فردی) شرایط اقتصادی را به ارادهی خدا پیوند میدهند. هر دو گروه عقاید خود را مبتنی بر قرائتی از کتاب مقدس میکنند و معتقدند که ارادهی الهی را به درستی تفسیر میکنند. هر دو میخواهند کل جامعه با موضعی اقتصادی که به نظر آنان بیشتر مسیحی است انطباق یابد. 441
4-1-1-2) الهیات رهایی بخش442 یا الهیات سیاسی درباب فقر و علم
در اوایل دهه 1970 الهیات جدیدی با عنوان “الهیات رهایی بخش” در آمریکای لاتین متولد شد. الهیات رهایی بخش بر قرائتی از کتاب مقدس تکیه داشت که در آن عنایت ویژهی خدا متوجه فقرا و مردم ستمدیده جهان است. در الهیات رهایی بخش اعتقاد بر این است که مهمترین اعمال خدا در کتاب مقدس، اعمالی است که با نجات از ظلم، بردگی، تبعیدو گناه سروکار دارند. طبق این رأی، خدا ارتباط ویژهای با فقرا و مستضعفان هر جامعه دارد. بنابراین، الهیات رهایی بخش با تعهد در برابر فقرا و مبارزه آنان آغاز میکند و الگوی اصلی خود را حیات عیسی میداند که او همه مسیحیان را به ریشه کن کردن هر نوع ظلمی فرا میخواند.443 از نظر عالمان الهیات رهایی بخش، رسالت عیسی متوجهی فقرا بود. زندگی او صرف مبارزه با خودخواهیهای انسان شد. از منظر الهیات رهایی بخش، خدا عمیقاً درگیر تاریخ انسان میشود: “عیسی مذکِر شگفتانگیز خداست، به این که مؤمنان باید برای عدالت تلاش کنند و زندگی خود را وقف همسایههای نیازمند خود کنند”.444
الهیات رهایی بخش در جاهایی که ساکنان آنها غالباً کاتولیک بودند رشد کرد و تا حدی ملهم از بعضی از تعالیم جدید اجتماعی در کلیسای کاتولیک رومی بود.
2-1-2) نظریات صاحب نظران مسیحی درباره ثروت و مالکیت
عقیدهی سرپرستی، مفهومی کلیدی برای اصول اقتصادی کتاب مقدس به شمار میرود و نقش اساسی در استخراج دیدگاههای اقتصادی مسیحیت در مورد مسایل مختلف ثروت، کار ، فقر و ترویج درآمد برعهده دارد؛ از این رو، در این بخش ابتدا به تشریح مفهوم سرپرستی میپردازیم و در پایان، دیدگاه صاحب نظران اقتصادی مسیحی را پیرامون مفهوم مالکیت مطالعه میکنیم.
1-2-1-2) خلقت و سرپرستی
در مورد خلقت و ربوبیت خداوند در بیانیهی آکسفورد آمده است که:” در سایهی عشق جاودانهی خداوند، بهوسیلهی کلمهی قادریت مطلق خداوند و از طریق روح خالقیت خدایی که سه شخصیت دارد، به جهان و موجوداتی که در آن زندگی میکند، هستی بخشید پروردگار، تمام خلقت را خوب خواند وجود مستمر خلقت وابسته به خدا است؛ همان خدایی که خلق کرد در آن حضور دارد، نگهدارندهی آن است و به آن زندگی با برکت اعطا میکند”.445 سپس بر مالکیت حقیقی خداوند و نمایندگی انسان از طرف خداوند تأکید میکند:” خداوند خالق و منجی، مالک اصلی است….، اما خداوند، زمین را به انسانها واگذار کرده است تا به نمایندگی از طرف خدا مسئول آن باشند.” 446
ایدهی ” سرپرستی”447مفهومی سازنده برای اصول کتاب مقدس است. این مفهوم به ما یادآوری می کند که استعدادها و تواناییهای شخصی ما و منابع طبیعی که با استفاده از آن کار می کنیم ، تدارک خداوند برای ما هستند . آنها دارایی شخصی ما نیستند، بلکه به ما واگذار شده اند. ما باید به خدا در مورد استفادهای که از آنها کردهایم، حساب پس دهیم. ما از سرپرستی خود بهویژه در خصوص کار ، که شامل بهرهگیری از نیروی اراده است، استفاده می کنیم تا انرژی ها و استعدادهایمان را جهت دهد. ثمرهی کار ما کالاها و خدمات هستند. هدف از آن قادر کردن انسان برای زندگی است به نحوی که شأن انسانیاش به عنوان شخصی که به صورت خدا خلق448 شده است و در خلقت خوب قرار گرفته است، محترم شمرده شود. اما کار مستلزم حق مصرف همه ثمرات کارهای ما نیست؛ زیرا ما کارگزارانی هستیم که به جای خدا و به وسیلهی استعدادهایی که او به ما اعطا کرده است، کار می کنیم؛ بنابراین تعهدی بر همهی کسانی که بیشتر دارند برای تأمین زندگی کسانی که کمتر دارند، وجود دارد. همچنین یک هشدار ضمنی وجود دارد و آن اینکه تمایل به نگهداشتن آنچه یک نفر تولید کرده، انکار مالکیت نهایی خداوند است.
سپس در ادامهی بیانهی آکسفورد به بیان وظایف انسان در قبال این سرپرستی میپردازد: “خداوند به انسانها نسبت به خلقت سلطه داد، ولی به آنها اجازه نداد تا خلقت را تخریب کنند. اولاً، آنها نزد خداوند مسئول هستند؛ به لحاظ این که آنها به صورت خدا خلق شدهاند؛ نه برای غارت کردن خلقت، بلکه برای نگهداری آن؛ همان طور که خداوند آن را با سرپرستی الهی نگهداری میکند؛ ثانیاً از آنجا که انسانها به صورت خداوند برای زندگی در جامعه و نه صرفاً به عنوان افراد مجزا خلق شدهاند، باید به گونهای اعمال سلطه کنند که پاسخگوی نیازهای خانوادهی بشری که نسلهای آینده را هم دربرمیگیرد، باشند”.449
“سلطهی انسان بر خلقت مبتنی بر دو وظیفه کارکردن و محافظت از بهشت است، بنابراین همهی کارها باید نه تنها ویژگی سازندگی، بلکه ویژگی حفاظتی هم داشته باشند”؛450 بنابراین امو
ا
ل و کالاهای زمین موهبتهایی از جانب خدا هستند و خدا برای استفاده همه آنها را در نظر گرفته شدهاند؛ و ما مسئولیت داریم تا از این کالاها نه تنها به عنوان مصرف کنندگان و استفاده کنندگان، بلکه به عنوان کارگزاران و امانتداران خداوند مراقبت کنیم. 451
به طور خلاصه، اولاً انسان باید از منابع خلقت برای تأمین زندگیاش استفاده کند، اما او نباید نظم خلقت را ضایع یا ویران کند؛ ثانیاً هر شخصی وظیفه دارد تا از سرپرستی منابع و استعدادها استفاده کند؛ ثالثاً هر شخصی در مقابل خدا نسبت به سرپرستیاش مسئول است. 452
2-2-1-2) مالکیت از منظر صاحب نظران مسیحی
در تعالیم اجتماعی کاتولیک، منشأ و مبدأ مالکیت انسان، سرپرستی او نسبت به خلقت دانسته شده است؛ دین مسیحیت میآموزد که زمین از آن خداست و این ثروت و مالکیت خصوصی به واسطهی این سرپرستی بهدست آمده است. ما امانتداران خلقت خداوندیم و به عنوان کارگزاران خوب خداوند لازم است ما این امانت را برای نفع عمومی به کار ببریم؛453 بنابراین مالکیت خصوصی پذیرفته شده است، اما نه به عنوان حق مطلق:”مالکیت خصوصی به هیچ شخصی یک حق بدون قید و شرط و تمام عیار عطا نمیکند 454″. سنت مسیحی هرگز این حق را به عنوان حق مطلق تأیید نمیکند؛ برعکس، همیشه این حق در زمینهی گستردهتری از حق عمومی برای همه فهمیده میشود تا از کالاهای کل خلقت استفاده کنند”؛455 در نتیجه انسان هنگام استفاده از مایملک شخصی نباید به اموال قانونی خود به عنوان آنچه که صرفاً به وی تعلق دارد بنگرد، بلکه باید این اموال را عمومی تلقی کند؛ بدین معنی که این گونه اموال نه تنها برای وی فراهم آمده، بلکه برای دیگران نیز در نظر گرفته شده است. 456
مالکیت، نمایی دوگانه دارد: فردی و اجتماعی ؛ یعنی مالک به ازاء حقوقی که دارد تکالیف اخلاقی هم در برابر جامعه برعهده دارد اموالی وجود دارند که باید به جمع تعلق داشته باشند؛ چرا که به مالک آنها یک قدرت اقتصادی میدهند که خطرناک است و بنابر مصلحت عمومی نباید در اختیار افراد خصوصی قرار گیرند. 457
شورای واتیکان دو 458 ، چند ویژگی برای مالکیت ذکر میکند: اولاً مال و دارایی بیشتر از سایر انواع مالکیت خصوصی، مبین شخصیت فرد استن و این فرصت را به او میدهد تا نقش خود را در جامعه و اقتصاد ایفا کند؛ ثانیاً اموال خصوصی به برخی از انواع مالکیت کالای منقول و غیرمنقول این توان را میبخشد که حاکمیت شخصی و خانوادگی خود را به کار بندد که این امر در جای خود به مفهوم آزادی دادن بیشتر به انسان میباشد. ثالثاً با وجود امنیت اجتماعی و حقوق افراد و خدماتی که جامعه ضامن آن است؛ این گونه مالکیتها خود منشأ امنیت هستند و از این جهت نباید آن را نادیده گرفت و این امر در حدود مالکیت کالاهای مادی و مالکیت مهارتهای حرفهای به نوبه خود صدق میکند. 459
انتقال مالکیت خصوصی کالاها به مالکیت عمومی از سوی حاکمیتی ذیصلاح، بنابر درخواستها و در چارچوب خیر و صلاح انجام گیرد؛ به شرط آن که توازن لازم در این مورد برقرار شود. به علاوه، دولت موظف است از هرگونه سوءاستفاده از مالکیت خصوصی که نتیجهی آن خسران در خیرو صلاح است جلوگیری کند؛ زیرا مالکیت خصوصی فینفسه دارای بعد اجتماعی است که به قانون سرنوشت مشترک کالاهای زمینی برمیگردد.460
3-1-2)نظریات اندیشمندان مسیحی دربارهی کار
کار یکی از مفاهیم کلیدی اقتصاد ودر واقع عنصر اصلی مسئله اجتماعی به شمار میرود. این مفهوم در طی تاریخ مسیحیت معانی گوناگونی را به خود گرفته است. در این قسمت ابتدا به اهمیت و ماهیت کار اشاره میکنیم. سپس به مخالفت با نادیده گرفتن منافع و هویت فرد در کار می پردازیم.
1-3-1-2) ماهیت و اهمیت کار انسان
در بیانیهی آکسفورد در مورد ماهیت و اهمیت کار آمده است که” کار همهی فعالیتهایی را که برای تأمین نیازهای بشری انجام میشود، در برمیگیرد”. در سفر پیدایش (28-26: 1) میخوانیم که خداوند آدم را به صورت خود آفرید تا بر همهی زمین حکومت داشته باشد. به طور مشابه سفر پیدایش به ما میگوید که خدا آدم را خلق کرد و او را در بهشت عَدَن جای داد تا این که در آن کار کند: “کار آن را بکند و آن را محافظت کند.”
هنگامی که انسانها این فرمان را اجابت کنند، آنها خداوند را تسبیح میکنند؛ 461 بنابراین ماهیت کار، اجرای فرمان خداوند در سفر پیدایش و نیز امکان پذیر ساختن زندگی خانوادگی است. همچنین ” خداوند همهی مسیحیان را دعوت میکند که از طریق کار، استعدادهای مختلفی را که خدا به آنها اعطا کرده است. به کار بگیرند462″.
“در کتاب مقدس و در قرون اولیه سنت مسیحی، برآورده کردن نیازهای انسان و اجتماع، بهویژه اعضای محرومش یکی از اهداف اساسی کار بود463”. بیانیهی آکسفورد انجام کار خدا در جهان را از دیگر اهداف کار میداند: “عمیقترین منظور از کار بشری آن است که خداوند متعال کار انسان را به عنوان وسیلهای برای انجام دادن کار خود در جهان در نظر گرفت. همچنان که سفر پیدایش (2:5) اظهار میکند. خداوند و انسان از لحاظ وظیفه نگهداری از خلقت همکار هستند. 464”
2-3-1-2) مخالفت با نا دیده گرفتن منافع و هویت فرد در کار (از خود بیگانگی465 در کار)
در این قسمت اثر گناه و ماهیت گناهکار بودن انسان در کار بررسی می شود. بیانهی آکسفورد در این زمینه مینویسد: “گناه، کار را به واقعیتی دو پهلو تبدیل میکند، کار هم بیانی شریف از خلقت انسان به شکل خداست و هم در نتیجه نفرین، گواهی دردناک برای بیگانگی انسان از خداست466.” پاپ جان پل دوم در
بیانیه خود با عنوان “دربارهی کار انسانی” نظام اقتصاد سرمایهداری را به خاطر گرایش به رفتار با انسانها صرفاً به عنوان ابزار تولید محکوم میکند467. بیانیه آکسفورد نیز با تأکید بر این که مردم هرگز نباید در کارشان به عنوان هزینهها یا نهادهای تولید تلقی شوند، برای جلوگیری از این گرایش توصیه میکند که: “ما تلاش برای برقراری شرایط مدیریتی و تکنولوژیکی که کارگران را به مشارکت معنیدار در فرایندهای تصمیم گیری مهم قادر میکند و تلاش برای توسعه فردی بهوسیله طرح موقعیتهایی که آنها را برای توسعه توانمندیهایشان به مبارزه میطلبد و بهوسیله ایجاد برنامههای آموزشی تشویق میکنیم468.”
از آنجا که خداوند به انسان استعدادهایی برای نفع کل جامعه بخشیده است، کار انسانی باید کمکی به مصلحت عمومی باشد. بیانیهی آکسفورد به انحراف جوامع پیشرفته از این هدف اشاره می کند و راههای بازگشت به آن را برمیشمارد: “انحراف پیشرفته از توجه به اجتماع به سمت توجه به منافع شخصی که توسط نیروهای قوی