داخلی رحم قرار دارد و رشد و نمو جنین منوط به شرایط مناسب بدن مادر و جذب مواد غذایی از مادر است. بنابراین اگر مادر به برخی از بیماریها مبتلا باشد و یا از فقر غذایی و سوءتغذیه شدید رنج ببرد، جنین نیز از او متأثر میشود.
پس از تولد، محیط خانواده مهمترین عامل مؤثر در تکوین و تحول شخصیت کودک است. اگر محیط خانواده سالم و مناسب باشد در کودک اعتماد به نفس و مهر و محبت، ایثار، استقلال، قدرت پذیرش مسئولیت، همسازی، انطباق و بالاخره شخصیت سالم به وجود میآید. برعکس در خانواده ناسالم رشد طبیعی شخصیت کودک کُند صورت میگیرد و او را آماده بزهکاری میسازد.
عوامل مربوط به بزهکاری را در دو گروه بررسی خواهیم کرد: یکی از عوامل فردی بزهکاری و دیگری عوامل اجتماعی بزهکاری که در خارج از شخص بزهکار وجود دارد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 40y.ir مراجعه نمایید
رشته حقوق همه گرایش ها : عمومی ، جزا و جرم شناسی ، بین الملل،خصوصی…
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
بند اول: عوامل فردی بزهکاری
یکی از عواملی که شخصیت فرد را تحت تأثیر خود قرار داده و موردتوجه جرم شناسان نیز واقعشده است، عوامل ارثی است. همانطور که انسان ازلحاظ مالی وارث بستگان خود است ممکن است ازنظر فردی نیز وارث استعدادها، خو و خصلتهای خوب و بد نیاکان خود که از راه وراثت به او منتقل میشود باشد شباهت ظاهری والدین با کودکان، چون سیاهی چشم یا سپیدی رخسار و مقایسه رفتارهای پدر و مادر با فرزند چون نحوه اخم شکل مهر، نوع لبخند و مانندی اینها وراثت را همیشه بهعنوان یک پدیده قابل تأمل مطرح کرده است. در شریعت اسلام نقش وراثت موردتوجه بوده و از وراثت با کلمه «عرق» یاد شده است.
پیچیدگی عوامل مؤثر در پدیده بزهکاری سبب شده است که هر گروه از محققان آن را از دیدگاهی خاص بررسی کنند. روان شناسان و روانپزشکان از دیدگاه روانشناختی، حقوقدانان از دیدگاه جرمشناسی و مسائل کیفری، پزشکان و زیست شناسان از نظر عوامل مؤثر زیستی و بالاخره جامعهشناسان از دید آسیبشناسی اجتماعی که هر کدام با توجه به دیدگاههای خود نظراتی را بیان نمودهاند. انتشار اولین گزارش راجع به دادگاهی ویژه نوجوان در شیکاگو به سال 1899، باعث شده بسیاری از اندیشمندان به مطالعه بزهکاری بپردازند و عوامل مؤثر آن را بشناسند و از دیدگاههای مختلف آن را بررسی کنند ولی هیچ نظریه واحدی نتوانسته تأثیر متغیرهای مستقل فردی و اجتماعی را بر فرد بزهکار تبیین کند.
باید توجه داشت که علل جسمی و روحی مؤثر در بزهکاری اطفال بر دو نوع تقسیم میشوند، یکی علل و عوارض والدینی که مربوط به پدر و مادر طفل است و از طریق وراثت به آنها منتقل میشود و یا عوارضی که بر اثر بیماریهای پدر و مادر فرزندان به آن دچار میشوند.
دیگری علل و عوارض شخصی، یعنی آن دسته از علل و عوارض شخصی، که خود طفل به آنها دچار است. استاد محمدجواد رضوی در کتاب انحراف جوانان به نقل از «Eugene Wallace» بیان دارد که برخی علل و عوامل جسمی مثل نقص عضو یا زشتی صورت و چهره در ارتکاب جرم از ناحیهی اطفال میتواند مؤثر باشد… ولی چون اینگونه نقایص جسمی نیز عموماً عقدههای روانی ایجاد مینمایند که محرک و انگیزه اصلی ارتکاب جرم یا رفتارهای ضداجتماعی است، علیهذا اما مشخصاً تنها علل جسمانی را قاطع نمیدانیم.
بدیهی است که در یک محیط مساعد و در میان خانوادهای مهربان که بتواند طفل خود را با دقت و مراقبت کافی تربیت نماید، هرگونه ناراحتی و عقده روانی از وجود طفل محو خواهد شد.
علمای روانشناس و متخصصین تعلیم و تربیت معتقدند که هرگاه در مورد اطفال ناراحت و ناسازگار به موقع اقدام شود، به احتمال قریببهیقین زندگی آتیه آنان را میتوان کاملاً نجات داد زیرا اغلب مجرمین از هوش و ادراک کافی برخوردار بوده، فقط بر اثر سهلانگاری و عدم توجه والدین خود، دچار لغزش و انحراف میشوند. معذلک هستند کودکانی که گاهی اوقات براثر نقایص جسمانی یا روانی که عقده حقارتی در آنها ایجاد کرده است، به ارتکاب جرم و بزه دست میزدهاند. ضمناً ناگفته نباید گذاشت که گاهی اوقات به معنی امراض موروثی در پدر و مادر موجب میشود که طفل بهسوی ارتکاب جرم سوق داده شود. ما اینک بعضی از علل و عوامل شناخته شده را که وجود آنها در والدین ممکن است در ارتکاب جرم از ناحیه اطفال مؤثر واقع شود، شرح میدهیم: عوارض والدینی، منظور عوارض یا نقایصی است که ممکن است والدین از لحاظ جسمی یا روانی داشته باشند.
مهمترین امراض جسمی که وجود آنها باعث بزهکاری در اطفال میشود عبارتاند از: شانکر، سیفلیس، سل و نظایر آنکه موجب تولد اطفال ناقصالخلقه یا نامتعادل از لحاظ روحی و روانی میگردد.
ضعف قوای عقلانی والدین یکی دیگر از عوامل والدینی است بدین معنا که وجود نقایص روحی و نارساییهای عقلی در پدر و مادر یا هردوی آنهاست واضح است که والدین سفیه و مجنون نمیتوانند آنچنان که باید و شاید اطفال خود را تربیت کرده و بر اعمال و رفتار آنان نظارت داشته باشند.
چهبسا که از لحاظ ژنتیکی و ارثی نیز اینگونه بیماریها به آنان سرایت کنند و فرزند دچار جنون دائم یا ادواری و یا دچار عقبماندگی ذهنی شود، درهرحال حتی اگر کودک سالم به دنیا بیاید به خاطر ضعف روانی و اخلاقی و نامتعادل بودن پدر و مادر نمیتواند بهدرستی رشد یابد و مانند نهال هرزهای به رشد خود ادامه دهد. گر چه نمیتوان ادعا کرد که ضعف قوای عقلانی والدین، صد در صد در ازدیاد بزهکاری اطفال مؤثر است، ولی بسیاری از محققین و علمای حقوق جزا به این عقیده هستند که این موضوع در ارتکاب جرم از ناحیه کودکان و نوجوانان چندان بیتأثیر نخواهد بود.
عوارض شخصی مؤثر در بزهکاری اطفال فقط از عدم تعادل روانی و کمبود بهره هوشی میتوان نام برد. گرچه برخی از جرم شناسان و متخصصین جرائم اطفال عقیده دارند که نقایص و عوارض جسمانی هم در ارتکاب جرم از ناحیهی اطفال مؤثر است، ولی ما تأثیر نقایص بدنی را بهخودیخود در این امر کافی نمیدانیم. زیرا در طول تاریخ بارها مشاهده شده است که برخی از نوابغ و مشاهیر علم، ادب و سیاست کسانی بودهاند که در طفولیت و حتی در بزرگسالی از نقایص بدنی رنج بردهاند. شرححال بزرگانی چون ابوالعلاء معری، لرد بایرن، تالیران، ناپلئون، پاسکال، آبراهام لینکلن و فرانکلین روزولت گواه صادقی بر این ادعا است.
بنابراین، تأثیر نقایص بدنی اطفال بستگی به ط
رز رفتاری دارد که اولیاء یا اطرافیانشان نسبت به اینگونه اطفال در پیش میگیرند، چنانچه رفتار اطرافیان و معاشرین چنین اطفالی خالی از تحقیر و توهین باشد، صرف نقیصهی بدنی هیچگونه تأثیری در ارتکاب جرم اطفال و نوجوانان نخواهد داشت.
در خصوص عدم تعادل روانی هم برخی از صاحبنظران معتقدند که نباید این عامل را بهطور مطلق در بزهکاری اطفال مؤثر دانست، بلکه بسته به محیط خانوادگی و اجتماعی که طفل در آن پرورش مییابد، عوامل فوقالذکر میتوانند کمابیش و تا حدودی در تمایل او به ارتکاب جرم مؤثر واقع شود.
این است که برحسب آمارهایی که در کشورهای اروپایی تهیه شده، نسبت عدم تعادل روحی و روانی در میان اطفال بزهکار بیش از سایرین است از میان مؤلفین و صاحبنظران این رشته دکتر هویر معتقد است که عامل هوش و ذکاوت در بزهکاری اطفال نقش خاصی به عهده دارد ولی این نقش همیشه یکسان نیست بلکه گاهی مثبت و گاهی منفی است.
در مقابل این عقیده مؤلفی به نام «فوستن هلی» معتقد است که هیچ رابطهای میان عدم تعادل روانی و بزهکاری اطفال وجود ندارد که این از دید پژوهشگر قابل قبول نمیباشد و در هر صورت این امور تأثیرگذار است. زیرا گاهی اوقات مشاهده شده است که اطفال باهوش بیش از اطفال کمهوش، بعضی از جرائم را مرتکب میشوند و حالآنکه در پارهای از جرائم دیگر سهم اطفال کمهوش و نامتعادل زیادتر است.
اکثر محققین و صاحبنظران این رشته، در مورد ناهماهنگیها و عدم ثبات اخلاقی کودکان و نوجوانان بزهکار، بر این عقیدهاند که این عامل گر چه ممکن است مستقیماً و صد درصد در ارتکاب جرم از ناحیه آن تأثیر نداشته باشد، ولی در بعضی از جرائم و تحت شرایط خاصی اهمیت عامل مذکور را نمیتوان نادیده گرفت؛ بهطوریکه آمارها نشان میدهند، در اغلب مجرمین صغیر عدم تعادل اخلاقی یا وجود صفت ناپسند نظیر خشم، بدزبانی، وقاحت، سرکشی و عصیان دیده شده است.
بدیهی است عدم تعادل روحی و عدم ثبات اخلاقی، موجب میشود که شخص به آسانی تحت تأثیر عوامل مخرب و منحرفکننده قرار گرفته و بهسوی ارتکاب جرم سوق داده شود. ولی با این همه ما معتقدیم یک تربیت صحیح و توأم با مراقبت و دلسوزی، میتواند اطفال را از سقوط به ورطه انحراف و ارتکاب جرم محافظت نماید، زیرا در جرمشناسی ثابت شده است که تربیت صحیح، ایمان محکم و اعتقادات مذهبی کامل بازدارنده از جرم است.
بند دوم: عوامل اجتماعی بزهکاری
به عقیده جامعهشناسان انسان از هنگام تولد در شبکهای از روابط متقابل اجتماعی قرار میگیرد و از میان کنشهای متقابلی که با دیگران دارد، میراث جامعه را با خود جذب کرده، هیئتی اجتماعی مییابد و در تمامی مدت حیات خود، در این شبکه روابط متقابل، به فراخور دگرگونی این روابط، دگرگون میشود و همواره از جامعه سرمشق میپذیرد، بهطوریکه بدون تأثیر محیط بیرونی، تأمین نیازمندیهای مادی و معنوی برای انسان امکانپذیر نیست.
آنچه موجب میشود انسان شبکه گسترده روابط اجتماعی را بپذیرد، نیازهای وی برای بهتر زیستن است و کوششهای گروهی و جمعی برای به خدمت گرفتن پدیدههای طبیعی در راستای منافع خود است.
عوامل اجتماعی، خود دربردارنده عوامل اقتصادی، سیاسی و تربیتی است که هر یک از این عوامل نیز به نوبه خود عوامل دیگری را در برمیگیرد.
عامل اقتصادی خود دربردارنده عوامل فقر (بیکاری، محرومیت، نداشتن تفریح سالم و…)، بحران اقتصادی (تورم، گرسنگی و درماندگی و…) و عوامل مهاجرت (آوارگی، تعارض فرهنگ و…) نمود عامل سیاسی و فشار اجتماعی شدید است.
عوامل تربیتی عبارتاند از: خانواده (محدودیت اقتصادی، خشونت، ناسازگاریهای داخلی، ازهمگسیختگی خانواده، دور افتادن اعضای خانواده از یکدیگر، طلاق، یتیمی و…)، مدرسه (فشار به افراد، نادیده گرفتن نیازهای آموزندگان، تحمیل ارزشهای غیراجتماعی و غیردینی و…) گروههای همسالان (تقلید از همبازیها، همسایگان، هممحلهایها و…)، رسانههای گروهی (تبلیغ، تلقین، ترویج، تفکرات نامناسب و…) و چون اینها که میتوان آنها را جزء عوامل اجتماعی در بزهکاری اطفال و نوجوانان دانست. در ادامه به بحث و بررسی موضوعات مطرحشده خواهیم پرداخت.
مبحث دوم: اطفال و نوجوانان
تعریف طفل و همچنین بزهکاری از مواردی است که از اهمیت خاصی برخوردار است، زیرا تعاریف در این زمینه موجب تعیین حدود و سقور این مفاهیم گردیده، و بر این اساس، برای ورود به بحث ضروری است. بنابراین تعریف لغوی و حقوقی اطفال و نوجوانان را در حقوق ایران و اسناد بینالمللی در گفتار اول و دوم از مبحث حاضر بررسی میکنیم.
گفتار اول: تعریف لغوی اطفال و نوجوانان
ابتدا به تعریف طفل میپردازیم. طفل در فرهنگ لغات فارسی تحت عنوان کوچک از هر چیز، کودک، بچه، نوزاد، بچه کوچک انسان، طفلی جمع اطفال، کودکی، خردسال، است.
و در ترمینولوژی حقوق طفل را به معنای صغیر بیان نموده است.
طفل در لغت به معنای خرد و کوچک و در مورد انسان به کمسالی و خردسالی تعبیر شده است. بنابراین صغیر نقطه مقابل کبیر و به معنای کودک است.
در خصوص نوجوان در لغتنامه دهخدا آمده است: پسر مردی که هنوز خطش ندمیده باشد.
در تعاریفی که از نوجوان به عمل آمده است گذر از کودکی به بزرگسالی با تغییر در شرایط جسمی و روانی مشهود است. دائرهالمعارف بریتانیکا، نوجوانی را بهعنوان دورهای بین کودکی و بزرگسالی تعریف کرده است.
گفتار دوم: تعریف حقوقی اطفال و نوجوانان
طفل یا صغیر در اصطلاح حقوقی به کسی گفته میشود که از نظر سن به نمو جسمی و روحی لازم برای زندگی اجتماعی نرسیده باشد.
در اصطلاح حقوقی کودک یا صغیر، به کسی اطلاق میشود که به سن بلوغ نرسیده و کبیر نشده است. با این توضیح که در قوانین مدنی کلمه کودک مترادف با صغیر و طفل بهکاررفته است و صغیر کسی است که بالغ و رشید نشده باشد.
در ادبیات حقوقی کشورهای مختلف دنیا برای مصداق فرد انسانی از لحظه آغاز حیات تا قبل از بزرگسالی واژههای متعددی را بکار میبرند. این اصطلاحات عبارتاند از جنین، نوزاد، کودک، طفل، خردسال، طفل غیر ممیز، طفل ممیز نابالغ، طفل غیر بالغ، جوان و نوجوان و… .
که هر یک از آنها ضمن اینکه قلمرو مشترکی دارند، اما درعینحال مفاهیم مستقل و مراحل خاصی از مسیر تکامل فرد انسانی را ترسیم مینمایند.
درهرحال مفهوم کودک و معیارهای قانونی برای تعیین آن ازجمله موضوعاتی است که ازنظر حقوقی و حتی از جهت فرهنگی با اختلاف دیدگاههای قابلتوجهی همراه است. البته به نظر میرسد که بسیاری از تفاوتهای ناشی از سطحینگری نسبت به حقوق اطفال بوده و هنوز در بسیاری از کشورها بهصورت صحیح و علمی و واقعبینانه به مسائل مربوط به حقوق کیفری اطفال نپرداختهاند.
بر همین اساس «پیماننامه حقوق کودک» بهعنوان مهمترین سند بینالمللی راجع به حقوق کودک نیز تعیین سن قانونی برای تشخیص سن مسئولیت کیفری را به عهده کشورهای عضو قرار داده و از بیان آمرانه آن خودداری نموده است.
بهطورکلی ازنظر حقوقی کودک کسی است که به رشد و نمو جسمی و روحی برای زندگی اجتماعی نرسیده است.
در زبان حقوقی اصطلاح اطفال متداول است. اطفال جمع «طفل» و طفل به معنی کودک است که با کلمه «خردسال» و «صغیر» مترادف است. طفل یا کودک یا خردسال یا صغیر در عرف به انسانی که تازه از مادر زاده شود نیز گفته میشود. گاهی این کلمات (طفل، کودک، خردسال، صغیر) با کلمه «نابالغ» هم بکار میرود. چنانکه در مقررات قانون مجازات اسلامی و آیین دادرسی کیفری، طفل را کسی میداند که به حد بلوغ شرعی، نرسیده باشد.
بند اول: تعریف اطفال و نوجوانان در حقوق ایران
در نظام حقوقی ایران، مانند اکثریت یا شاید کلیه نظامهای حقوقی دیگر دنیا تعریفی از کودک ارائه ننموده و فقط به همین میزان سن مسئولیت کیفری پرداخته است. برخلاف نظامهای داخلی حقوقی، «پیماننامه حقوق کودک» بهعنوان یک سند بینالمللی که در تاریخ 1989 به تصویب مجمع عمومی رسید و اکثریت کشورها ازجمله ایران در اسفند 1372 آن را امضا و تصویب نمودهاند، تعریفی از کودک ارائه میدهد. ماده یک این کنوانسیون مقرر میدارد: «ازنظر پیماننامه کنونی، منظور از کودک هر انسان دارای کمتر از 18 سال سن است، مگر اینکه طبق قانون قابلاعمال در مورد یک کودک، سن قانونی کمتر تعیین شده باشد».
مطابق این ماده، کودک به فردی اطلاق میگردد که بر اساس معیار سنی که بر اساس تاریخ تولد تعیین میشود کمتر از 18 سال داشته باشد. دو نتیجه از تعریف ارائه شده گرفته میشود، یکی اینکه بر اساس قسمت اخیر ماده، شرط سنی تعیین شده منوط به این است که در قانون داخلی کشورها سن کمتری تعیین نشده باشد، که در فرض اخیر همان قانون داخلی ملاک خواهد بود. و دیگر اینکه این تعریف فقط ناظر به بعد از تولد است و دوران جنینی را در برنمیگیرد.
این نکته که آیا جنین نیز باید تحت عنوان کودک شناخته شود یا خیر، محل جدال بسیاری از حقوقدانان و همچنین کشورها در مصوب «پیماننامه حقوق کودک» بوده است. بر اساس همین اختلافنظر بهظاهر ساده، ایالاتمتحده آمریکا تاکنون علیرغم امضای این کنوانسیون حقوق کودک، از تصویب آن خودداری ورزیده است. زیرا ازنظر ایالاتمتحده، جنین اگر بهعنوان کودکی که موردحفاظت کنوانسیون حقوق کودک قرار دارد، میبایست در تعریف کنوانسیون کودک گنجانده میشد.
در خصوص تعیین حد سنی کودکان، نظام حقوقی ایرا