اردیبهشت 8, 1403

لیست فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 282

دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی

چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن

دو پا در یک کفش کردن-سماجت و اصرار کردن

زرد کردن-بسیار ترسیدن-از ترس وادادن-کاری را خراب کردن

(به زبان کودکان) زخم شدن

دستمال کاغذی-قطعات کوچک کاغد که به جای دستمال پارچه ای به کار می برند

رشوه خوار-کسی که برای انجام کاری ناروا دستمزد دریافت می کند

زورکی-از روی بی میلی-تصنعی

حساب کسی با کرام الکاتبین بودن-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات دهد

بساط در آوردن-الم شنگه راه انداختن-رسوایی به بار آوردن

حاشیه رفتن-سخنان دور از موضوع گفتن-منحرف شدن از مطلب

آفتاب خوردن(سختی کشیدن)

تسویه حساب-تلافی-پاک کردن دل خوری

آتش زیر پا داشتن-بی‌قرار بودن

اُریب(کجکی، یک بر، یک ور)

خود را به کسی بستن-خود را به کسی نسبت دادن

خاکه-خرده ی هر چیزی

زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

جدول کشی-خط کشی و شبکه بندی

تخته بند شدن-زمین گیر شدن-ناتوان از حرکت اعضای بدن شدن

تکان دادن-ناگهان ترساندن-حرکت دادن

خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس

بی چک و چانه-بی گفت و شنود-بی کم و کاست

به هدر رفتن-تلف شدن-تباه شدن- از دست رفتن

چاق شدن قال-گرم شدن دعوا-اوج گرفتن بگو و مگو

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

چشم را چهار کردن-دقت بسیار کردن-انتظار شدید بردن-تعجب زیاد کردن

حرف از دهن کسی قاپیدن-سخن کسی را به نام خود قلمداد کردن

داشتن-مشغول بودن

تخت پایی-صاف بودن کف پا

چین-یک بار درو-بک بار چیدن
تنگاب آمدن-به جان آمدن

پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

چش شده ؟-او را چه شده است ؟

جُربزه-قدرت-توانایی

حمال باشی-به تخقیر به آدم ناشی و بی عرضه می گویند

بره کُشان-فرصت خوش گذرانی-هنگام استفاده های مالی

دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی
چپ بودن خواب زن-خلاف شدن آن چه زن در خواب بیند

دزدیده-دزدکی

از زیر سنگ در آوردن-چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن

پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن

چراغان-جشن و سرور پر چراغ

ریز بافت-پارچه یا فرش طریف

بچه ننه-بچه ی لوس و نازک نارنجی

آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

جیک جیک-آواز پرندگان-سخنی که فهمیده نمی شود

زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن

 

دست کسی را خواندن-یه اندیشه و نقاط ضعف کسی پی بردن

بلا تکلیف-کاری که معلوم نیست چه باید بشود-کسی که نمی داند چه باید بکند

بی دماغ-افسرده-اوقات تلخ-دمق

آفتابه برداشتن-دست به آب رساندن-پابرهنه وسط حرف کسی دویدن

از زبان افتادن(لال شدن)

خنگ-نادان-ابله-کودن

چرسی-آدم معتاد-افیونی

از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)
خاله خرسه-دوست نادان

از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)

تعطیلی-روز تعطیل-زمان دست کشیدن از کار

انگشت به دهان-حیرت‌زده-سرگشته

چاشنی کردن-چیزی را با چرب زبانی به کسی قالب کردن

پِخ کردن-با گفتن پِخ کسی را ترساندن

پیش کردن در-بستن در

بد کاره-زن ولگرد و عصمت فروش

پر کردن کسی-کسی را تحریک کردن

دسته-ساعت دوازده

 

چهار دیواری کسی نشست کردن-بدبخت شدن-از کار و زندگی ساقط شدن

دست کردن-دست فرو بردن

حساب انگشت بالا-حساب ساختگی

پول سر راهی-پولی که بزرگ تر ها به هنگام سفر به زیردستان یا کوچک تر ها می دهند

خم شدن-دولا شدن

زیر در رو-گریزان-گریز پا-شانه خالی کن

زرت و پرت-چرت و پرت

از قدیم ندیم‌ها-از گذشته‌های دور

تاب-طنابی که از دو سو بر درخت یا دو ستون می بندند و در میان آن می نشینند

درد دل-غم و اندوه درونی

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

بد دهن-کسی که پیوسته فحش و ناسزا می گوید

اُرُسی(کفش)

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

چروک-چین و شکن

حرامزاده-فرزند نامشروع-آدم بسیار زرنگ و مکار

از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)

خِر کسی را چسبیدن-گریبان کسی را گرفتن و چیزی از او طلب کردن

پرچانه-پرگو-روده دراز-وراج

چاق کردن-سر حال آوردن-درمان کردن

پشم نداشتن کلاه کسی-اعتبار نداشتن-کاری از کسی برنیامدن

از مخ معاف بودن-دیوانه بودن

جبهه ی جنگ-میدان جنگ

چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن

جفت کردن صدا با ساز-هماهنگ کردن صدای ساز توسط کوک

اختر در پیراهن کردن-بی قرار کردن

در هم-به هم آمیخته-سوا نکرده

چشم زهره گرفتن-ترسانیدن

جوشیدن با کسی-با کسی انس و الفت گرفتن-با اخلاق کسی جور درآمدن

بنده زاده-پسر من

تحویل گرفتن-به کسی احترام گذاشتن-از کسی پذیرایی کردن

جان در یک قالب-نهایت دوستی و صمیمیت

در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و بی اعتبار دانستن

دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن

زدُ وازد-زیر و رو کردن کالا و سوا کردن نوع به تر
تخته پوش کردن-پوشانیدن سقف و مانند آن با تخته

دست گرفتن برای کسی-خطای کسی را مرتب به رخ او کشیدن

اصلاح-تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان

از کسی کشیدن-از کسی رنج کشیدن

چسبیدن-لذت دادن

روی کسی نشدن-خجالت کشیدن

تیر و ترقه شدن-سخت خشمگین شدن-ناگهان از جا در رفتن و ناسزا گفتن
زیر زمین-اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد

دور چیزی را خط کشیدن-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

تیغ زن-کلاه بردار-گوش بر

ته نشست-رسوب
زو کشیدن-اصطلاحی از بازی الک دولک که بازنده باید بدون تازه کردن نفس یدود

خودرو-آن چه بی اسب رود

ریختن روی دایره-روی داریه ریختن
رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن
به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن

زهره ترک کردن-سخت ترساندن-از وحشت به حال مرگ انداختن

دُنگ-سهم-حصه

زناشویی-ازدواج-همسر اختیار کردن

بار خود را بستن-از منبعی استفاده کردن و توانگر شدن

خیابان گردی-بی کاری-ولگردی

از نفس افتادن(بسیار خسته و مانده شدن)

تف انداختن-تف کردن-سخت اظهار نفرت کردن

دزدیدن قد-خود را برای دیده نشدن خم کردن
چُسَکی-کم دوام و سرهم بندی شده
زیر جامه-زیر شلواری

چرخی-کبوتری که در آسمان معلق می زند-کسی که روی چرخ و گاری چیزی می فروشد

دوغ و دوشاب یکی بودن-فرقی میان خوب و بد نبودن

تریاکی-معتاد به تریاک

رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن

 

آزگار(زمان دراز)

چغل خور-سخن چین

رفتگار-رفتنی-مردنی

آبدیده(جلا یافته، آزموده و مجرب)

خوش حرکت-خوش رفتار-طناز

رژیم غذایی-دستور خوراک بیمار

 

توپ زدن-روی دست حریف برخاستن-کلک زدن

به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن

حاشیه رفتن-سخنان دور از موضوع گفتن-منحرف شدن از مطلب

زیر پای کسی را درآوردن-زیر پا کشی کردن

آب نخوردن(درنگ نکردن)

چزاندن-ضعیفی را آزار دادن

اهل کاری بودن-وارد بودن در کاری

انسان بودن-شریف و درست بودن

دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون

رتوش-دستکاری و آرایش عکس

دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن

 

آن سفر(آن بار، آن دفعه)

بی در رو-بن بست

آکِله(جذام، زن سلیطه)

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن
خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن

ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن

بد قماش-بد جنس-خبیث

 

پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است

بار کسی نبودن-شعور و آگاهی نداشتن

تفنگ کمر شکن-تفنگی که از قنداق خم می شود

این پهلو آن پهلو شدن(این دنده آن دنده شدن، غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر)

چرک و خون-چرک آلوده به خون
جرینگ-صدای سکه های پول
زدن خود به آن راه-خود را به نادانی

پاتوغ-محل گرد آمدن

جوش زدن-عصبانی شدن-داد و فریاد بیجا زدن

رقصاندن بز-هر دم بهانه گرفتن

جیره بندی-سهم بندی

چَکه-شوخ و بذله گو

رنگ گذاشتن و رنگ برداشتن-رنگ به رنگ شدن

 

دم بازی-چاپلوسی-تملق

پست خوردن کسی-با کسی رو به رو شدن

حسینقلی خانی-با هرج و مرج-بی قانون

درز گرفتن-کوتاه کردن سخن-اصطلاح خیاطی برای کوتاه کردن اندازه ای در لباس

خوردن بلا به جان-اصابت بلا با جان

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

بی کتاب-بی پیر-کار دشوار-بی دین-کافر

تا کردن-دو یا جند لا کردن-رفتار کردن

از غورگی مویز شدن-مقدمات کاری را فرانگرفته ادعای استادی کردن

زبان کسی را موش خوردن-سکوت کردن-با وجود ضرورت سخن نگفتن

از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

 

اشهد را گفتن-برای مرگ آماده شدن

رو داشتن-گستاخ و وقیح بودن

دو به دست کسی دادن-به کسی فرصت انجام کاری دادن-به کسی بهانه دادن

چله داشتن-عزادار بودن در روز چهلم مرگ عزیزی

خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند

بازی کردن-لق بودن-جفت نبودن

بی سیرت-بی آبرو

دسته کلید-مجموعه ی کلیدها در یک حلقه یا بند

بختک-کابوسی به شکل هیکل که در خواب بر سینه ی شخص نشسته و مانع تنفس آزاد او می شود

حلوا خور-مرده خور-کسی که همیشه برای خوردن به مجالس ترحیم می رود

دست داشتن-توانایی داشتن-وارد بودن

خرسک-نوعی فرش

به کله ی کسی زدن-دیوانه شدن

آب مریم(شیره‌ی انگور، عصمت و طهارت)

دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری

آشی بودن زندگی(نامساعد بودن حال و احوال)

دوره انداختن-مهمانی ادواری میان عده ای برقرار کردن-کسی را به این سو و آن سو فرستادن

از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن

تپیدن-به زور و با پر رویی وارد جایی شدن

زیر دندان کسی مزه کردن-از چیزی خوش آمدن-خواهان تکرار چیزی بودن

دیزی پشت سر کسی بر زمین زدن-بی اعتنایی کردن به قهر کردن و رفتن کسی

پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن

چسونه-پست و نالایق-دشنامی برای تحقیر

از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری

به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن
خدا قوت-خدا قوت بدهد-خسته نباشی

خِس خِس-صدای تنفس کسی که نفس تنگی دارد

در بحر چیزی بودن-تمامن به چیزی اندیشیدن

از ته ریش گذشتن-فریب دادن

در کردن-شلیک کردن-خالی کردن

اِرا-هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید

زانو بند-پارچه ی کشی حلقه مانند که برای حفاظت زانو در برابر ضربه یا در رفتگی بزر آن می بندند

پنج دری-اتاقی که پنج در دارد

پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

حق آب و گل-امتیاز-اعتبار

دلچرکی-ناخوشایندی-اکراه

راه بلد-راهنما-آن که راه را خوب می شناسد

تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد

چله ی بزرگ-چهل روز میان هفتم دی ماه و شانزدهم بهمن

خاله خامباجی-نگا. خاله خاک انداز

حساب خرده-اختلاف کوچک-خرده حساب-بدهکاری مختصر

تخمی-به درد نخور-بی مصرف

تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

اهل دود(سیگاری)

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

برای فاطی تنبان نشدن-بدرد نخوردن-قانع کننده نبودن-فایده نداشتن

آنکادر کردن(اصطلاحی در ارتش برای جمع‌کردن رختخواب)

در بردن-بیرون بردن-گذراندن

دُنگی-دانگی

خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی
از قرار-ظاهرن-آن‌طور که پیدا است

الحق و الانصاف-انصافن-حقن

ادا در آوردن(مسخرگی کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن)

چارخانه-شطرنجی

ارباب حجت(اهل منطق)

آتش از چشم کسی گرفتن-ترسانیدن

دنباله رو-پی رو-مقلد

آش هفت جوش-قضیه‌ی پیچیده

بستن خود به کسی-خود را به کسی منتسب کردن

بختک-کابوسی به شکل هیکل که در خواب بر سینه ی شخص نشسته و مانع تنفس آزاد او می شود
تحت اللفظی-کلمه به کلمه
از مرحله پرت بودن-یکسره بی‌اطلاع بودن

پوست پیازی-نازک و بی دوام

خدمت کسی رسیدن-به حضور کسی رسیدن-کسی را تنبیه کردن

اُق گرفتن(حالت تهوع پیدا کردن)

حرف های صد تا یک قاز-حرف های بی ارزش و بی معنی

داغان کردن-از هم پاشاندن-متفرق کردن

تشنه ی چیزی بودن-یه چیزی سخت اشتیاق داشتن

تپل مپل-چاق و چله

از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)

رشته ی کلام به دست گرفتن-آغاز به سخن کردن-سخن را دنبال کردن

خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم

پول سیاه-سکه ای از نیکل و مس

چادر خانه-چادری که زن در خانه می پوشد
این تن بمیرد(سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد می‌کنند)

حلال زادگی-حلال زاده بودن-درست کردار بودن

بازداشتی-زندانی موقت

 

دست از جان شستن-از جان گذشتن-پروای جان نکردن

تریاکی-معتاد به تریاک

چلو صاف کن-آبکش

چشم را بستن و دهان را باز کردن-با بی شرمی دشنام دادن

جوش خوردن-لحیم شدن-به هم پیوستن-معاشرت کردن با دیگران

از بی‌کفنی زنده بودن-بی‌نهایت فقیر و نیازمند بودن

تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

جفنگ گفتن-یاوه گفتن-هرزه درایی

دو لبه-دارای لب کلفت

پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن

حاضر جواب-کسی که برای هر موردی پاسخ آماده دارد

آلامد(باب روز، به‌رسم معمول)

حرام شدن-بی فایده شدن-بی نتیجه شدن

انداختن پشت گوش-سهل‌انگاری کردن-دیر انجام دادن-کوتاهی کردن

برادر تنی-برادر حقیقی

زبان تلخی-درشت گویی-گفتار خشن

آب نکشیده(زشت، بد، نامفهوم)

دیوار کوتاه-کنایه از زبونی و ناتوانی

پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی

 

چین خوردن-چروک شدن

چهار چوب ملا حیدر-جای تنگ و ناراحت کننده

تخم دو زرده کردن-کاری بزرگ انجام دادن

داغ دیدن-شاهد مرگ عزیزی شدن

خون جگر خوردن-رنج بسیار کشیدن-غم فراوان خوردن

چرچری کردن-خوردن و عیش کردن

رفوزه-رد شده در امتحان-مردود

روی هم رفته-جمعن-بر روی هم

دیوار کوتاه-کنایه از زبونی و ناتوانی

بد گل-زشت-بد ترکیب

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

زینه-پله

آبِ خشک-آب بسته

خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن

 
خرده ریز-اثاثه ی اندک و کم مصرف-آشغال
دریافتی-حقوق

تب کردن خر-پوشیدن لباس ضخیم در هوای گرم

پِخ پِخ کردن-سر بریدن در زبان کودکان

درب و داغان شدن

حیدری و نعمتی-گروه های دشمن هم

آهوی شیرافکن(چشم محبوب)

دله-هرزه-چشم چران-پرخور

بازیگوش-شیطان و حرف نشنو-بازی دوست

آسمان را سِیر کردن(سخت خوشنود بودن، لذت بسیار بردن)

استخوان خرد (نرم) کردن(با رنج و زحمت بسیار چیزی به‌دست آوردن، دود چراغ خوردن)

باج سبیل-چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد

چار سو-چهار راه-جایی از بازار که در هر چهار سمت آن دکان و مغازه باشد

چپی-مخالف حکومت-وابسته به چپ

دو علی گلابی آمدن-بچه ترساندن-تهدید توخالی کردن-توپ و تشر آمدن

 

تک خال-به ترین در میان هم ردیف های خود

برگ زدن-حقه زدن-سر کسی کلاه گذاشتن-تقلب کردن

آخش درآمدن(از درد نالیدن)

بدن نما-جامه ای که بدن از پشت آن دیده شود-آیینه ای که تمام بدن را نشان دهد

تخم نابسمل لا-حرام زاده

آدم عوضی-کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست-بدطینت
پاک-به کلی-یکسره

دامنگیر کسی بودن-کسی را گرفتار کردن

دُم توی پا گرفتن-شکست خورده رفتن-نامید و ساکت شدن

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

 

جُنگ-کتابی که نوشته های گوناگون از نویسندگان گوناگون در آن باشد

چله نشینی-خانه نشینی

بابا ننه دار-خانواده دار-اصیل-صاحب نام و نشان

جفتک پراندن-لگد زدن-بد رفتاری کردن-مخالفت کردن

خارج از مرکز-مزایایی که به کارمندان خارج از پایتخت داده می شود

پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن

رد کردن-برگردانیدن-پس دادن-رفوزه کردن-از سر باز کردن-پنهانی دادن-پنهانی عبور دادن

چرت زدن-گرفتار غلبه ی خواب بودن

چپ چُس-اصطلاحی تحقیرآمیز برای خطاب

خپله-چاق و کوتاه قد

چس آمدن-در حالت عصبانیت به جای خوش آمدی می گویند چس آمدی

آفتابه خرج لحیم(بیشتر بودن هزینه‌ی تعمیر چیزی از بهای نو آن)

رودرواسی-رودربایستی

 

جببه گرفتن در مقابل کسی-با کسی مخالفت کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر

بالش نرم زیر سر کسی گذاشتن-به کسی وعده های شیرین دادن

دو زاری-سکه ی دو ریالی

در آمدن از جلوی کسی-با کسی مقابله به مثل کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

بی می خمار بودن-نخورده مست بودن-برای انجام کاری آمادگی بسیار داشتن

پامال شدن-از بین رفتن

از بای بسم الله تا تای تَمَت(از اول تا آخر، از سیر تا پیاز)

چیزی-فاصله ای-راهی-زمانی

پاشنه بلند-کفش زنانه با پاشنه های بلند

رفتگار-رفتنی-مردنی

از کمر افتادن-از خستگی زیاد از کار افتادن-ناتوان شدن در امر جنسی

جِر انداختن کسی را-اوقات کسی را تلخ کردن-خشمگین کردن کسی

دست زیر بال کسی کردن-کسی را یاری کردن

پدر مرده-یتیم-خطابی به هنگام خشم مانند پدر آمرزیده یا ننه مرده
به دو دو افتادن-گود رفتن چشم بر اثر ضعف یا بیماری

آمیزقلمدون-میرزا‌بنویس-کاتب

 

جا خوش کردن-در جایی که معمولن نباید ماندن اقامت کردن

بُرد-قدرت پرتاب-پیروزی بر حریف

به جلز و ولز افتادن-به گریه و التماس افتادن

 

پول پول شدن-شکسته شدن ظرف چینی به تکه های کوچک

داغ دیدن-شاهد مرگ عزیزی شدن

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن(خودبزرگ‌بینی احمقانه داشتن)

از خنده روده بر شدن-از شدت خنده بی‌حال شدن

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

جغ جغ-صدای به هم خوردن چند چیز-صدای همهمه

آه از نهاد کسی برآمدن(نهایت تاسف به کسی دست دادن)

خون به پا کردن-دعوا و آشوب راه انداختن-سر و صدا و جنجال کردن

حاجی لک لک-لک لک-شخص بلند قد

دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

زدن رای کسی-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

مطلب دیگر :   کانال سازی – کانالسازی – مراحل کانال سازی
دبه در آوردن-جر زدن-از قول خود سر باز زدن-اظهار پشیمانی کردن پس از عقد قرارداد

پنج دری-اتاقی که پنج در دارد

این جور که بویش می‌آید(چنان که از ظواهر امر پیدا است، از فرار معلوم)

تلنگر-سر انگشت که به چیزی بزنند

پساب-آبی که پیش از این در آن چیزی خیسانده یا جوشانده باشند

چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن

دهنه سرخود-بی بند و بار

الدنگ-بیکاره-مفتخور-بی‌غیرت

خیس شدن-تر شدن

آمیزقلمدون(میرزا‌بنویس، کاتب)

چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن

تفنگ شکاری-تفنگ ویژه ی شکار

پیش ِ پا-جلوی رو

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج
 

ته خانه-لوازم بی مصرف-بقایای اثاث خانه

چس آمدن-در حالت عصبانیت به جای خوش آمدی می گویند چس آمدی

از روی شکم‌سیری(از سر بی‌مسئولیتی، بدون تعمق)

خشک خشک توش کردن-در مقابل کسی شدت عمل به خرج دادن-کسی را سخت آزردن

 

ریختن روی دایره-روی داریه ریختن

بالا آوردن-استفراغ کردن

دو قلو-دو بچه ی همزاد

دو زاری-سکه ی دو ریالی

آخرین تیر ترکش-آخرین تدبیر

دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر

دست و پا چلفتی-بی عرضه-نالایق-بی دست و پا

دهنه-لگام چارپایان-دهانه ی بازار

آمد داشتن(فرخنده و میمون بودن)

آینه‌ی بخت(آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد)

جگرکی-جگر فروش

آفتابه‌آب‌کن-پست ترین نوکر

 

راه افتادن-آغاز راه رفتن کودک-آغاز به کار کردن-روشن شدن دستگاه-رونق یافتن کسب و کار

دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار

جا افتادن-سر جای خود آمدن

چوبه ی دار-تیری که محکوم به مرگ را از آن می آویزند
 

جار-چلچراغ-شمعدان

پشت و روی یک سکه-دو چیز به ظاهر متفاوت ولی در واقع مانند هم

حاجیت-بنده

باربند-جای نهادن و بستن بار

چاخان پاخان-دروغ

آواز دادن-خواستن

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

زیر نافی-هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند

چیزی را در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و اعتبار اعلام کردن چیزی

از بی‌کاری مگس پراندن(بی‌کار و بدون سرگرمی ماندن)

چاه ویل-جایی که اگر کسی یا چیزی برود دیگر بر نگردد

از این دنده به آن دنده غلتیدن-از درد یا فکر و خیال نخوابیدن

زبان دراز-بی ادب-گستاخ-کسی که با گستاخی خارج از حد خود سخن بگوید

از ته دل(از سر صدق و صفا)

خوشان خوشان-نهایت خوشی و لذت

چاق کردن-سر حال آوردن-درمان کردن

روز هفتاد هزار سال-روز قیامت

از پا ننشستن(سماجت ورزیدن، از کوشش دست نکشیدن)
آلبالو گیلاس چیدن(نگاه کردن و ندیدن)
خوش ذوق-خوش سلیقه-خوش مشرب

جلو کسی درآمدن-با کسی مقابله کردن-حق کسی را کف دستش گذاشتن

آب مریم(شیره‌ی انگور، عصمت و طهارت)

 

چِخ کردن-راندن سگ

 

روکاری-کار روی بنا یا چیزی

خاکروبه ای-سپور-آشغالی

اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)

این هلو این هم گلو-مثل آب خوردن-انجام این کار بسیار آسان است
توان انجام کاری را داشتن

ریز بار-باران ریز-ابری که باران ریز دارد

زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

خوش محضر-شیرین سخن-خوش مجلس

تپه گذاشتن-بول کردن

چار چنگولی-سفت و محکم-با دست ها و پا ها

خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن

 
آش همان آش و کاسه همان کاسه(چیزی تغییر نکرده)
تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل

دنبال کسی گذاشتن-در پی کسی دویدن-کسی را تعقیب کردن

در رفتن تلنگ-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن

آدم(نوکر، امردی که بچه‌بازان نزد خود نگاه می‌دارند و مخارجش را می‌پردازند)

دندان عاریه-دندان مصنوعی

 

چاق شدن-بهبود یافتن-درمان شدن

خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن

دق کُش کردن-سبب مردن کسی از غم و اندوه شدن

جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

حساب کار را داشتن-متوجه موضوع بودن-جوانب کار را در نظر داشتن

آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن

در دار-دارای سرپوش

دامنی-پارچه ای که با آن دامن می دوزند

اختلاط کردن(بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن)

 

بد آمدن-برخوردن به کسی-ناراحت شدن

پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن

خوشان خوشان-نهایت خوشی و لذت

آدم عوضی-کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست-بدطینت

خود را باختن-دست و پای خود را گم کردن-مضطرب شدن

 

چرک کردن-عفونت کردن زخم

به دردسر انداختن کسی-کسی را به وضع دشواری دچار کردن

چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن
رو-وقاحت-دل و جرات-پوشش
خایه-بیضه-جرات

به خاک سیاه نشستن-بدبخت و ذلیل شدن

چهار خانه-شطرنجی-خشت خشتی

آفتابگیر(جایی که آفتاب بر آن بتابد، سایبان، چتر آفتابی)

چانه شل-دهن لغ-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود

بجا-شایسته-در هنگام مناسب

تَپوک-ضربه ی دست یا پا

 

پی بردن-دریافتن-آگاه شدن

آب حیات(عشق و محبت، دهان معشوق)

تن لش-به ناسزا: تنبل-بی مصرف-بی کاره

در گوشی-با زمزمه-پچ پچ وار

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

حساب تراشیدن-خرج درآوردن-حساب غیر واقعی نشان دادن

زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن

باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن

حاجی ارزانی-گران فروش

رسیدگی کردن-سرکشی و وارسی کردن

خفت افتادن-تنگ شدن-در تنگنا افتادن

حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

دور-بار-دفعه-نوبت

خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن

خرده بُرده-مشکل-اختلاف

اُس و فُس-اصل-مایه-چهارستون بدن

زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد

جزغاله شدن-سخت سوختن-زغال شدن

حال نداشتن-مریض بودن-بی حال بودن
خیال کسی را راحت کردن-موجب اطمینان خاطر کسی شدن-به کسی جواب رد دادن

دزدی گرگی-دله دزدی

خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

رگ و ریشه-خویشاوندان و بستگان

اهل کوفه-سست پیمان-بی‌وفا و غیرقابل اعتماد

دیگ بخار-دستگاه تولید بخار

افسارگسیخته(سرکش)

در آمدن از آب-نتیجه دادن-تربیت شدن-روشن شدن حقیقت

پا جای پای کسی گذاشتن-از کسی تقلید و پی روی کردن

چشم پوشیدن از چیزی-صرف نظر کردن از چیزی

خون خون کسی را خوردن-بسیار خشمگین شدن و چیزی نگفتن

دم کسی لای تله گیر کردن-دچار سختی شدن-به بلا گرفتار شدن

چار دستی-قمار چهار نفری

تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد

دور ریختن-دور انداختن-بیرون ریختن

از آب روغن گرفتن-از هر اتفاقی بهره برداشتن

در دهان افتادن چیزی-مشهور شدن چیزی-فاش شدن-رسوا شدن

بی گدار به آب زدن-نسنجیده به کاری اقدام کردن-بی احتیاطی کردن

پاتیل در رفته-پیر و شکسته

خوش حساب-خوش معامله-آن که بدهی خود را به هنگام بپردازد

این خط و این نشان-عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری-نگویی که نگفتم.

از سر باز کردن-دور کردن-رفع مزاحمت کردن
حرص کسی را درآوردن-کسی را خشمگین کردن

به باد دادن- باد دادن

به حساب کسی رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن

چس خور-آدم خسیس-بخیل

خردمرد کردن-ریزه ریزه کردن

حجله خانه-اتاق شب زفاف
چاخانچی-کسی که همیشه دروغ بافی می کند

چهل منار-تخت جمشید

آستین از دهان برداشتن(خندیدن)

جنجال آفریدن-زمینه ای برای هیاهو و آشوب به وجود آوردن

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد

چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن

خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم

ریسک کردن-به کاری خطرناک دست زدن

دود گرفته-بوی دود گرفته-دودآلود-دود زده

از دست کسی کشیدن(از کسی در زحمت و رنج بودن)

زیر آب کسی را زدن-با اسباب چینی و توطئه سبب خلع مقام کسی شدن
ذوق زده-بسیار خوش حال

چَپَل-چَپَل کسی که خود را به چیزهای ناشایست آلوده کند-نکبتی

بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت

استخوان جلوی سگ انداختن-با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن

تو سر کسی زدن بر کسب-منت گذاشتن-به رخ کسی کشیدن

التفاتی(داده شده، مرحمتی، اعطا شده)

چَرچَر-اسباب عیش و عشرت

پیچه-نقابی که در گذشته زنان بر روی می گذاشتند

 

ادب کردن-با تنبیه آموختن-آدم کردن

خنجر زدن از پشت-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای درآوردن

تاریک خانه-اتاق تاریک برای ظهور و چاپ فیلم

چانه گیر-کسی که خمیر را چانه می کند

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

زن-عاری از مردانگی-ناجوانمرد-ترسو

چار دست و پا رفتن-راه افتادن کودکان که تازه به راه افتاده اند

دستمال به دست-چاپلوس-متملق
توی آش کسی آب سرد ریختن-عیش کسی را کور کردن-بساط کسی را به هم زدن

به صرافت افتادن-به فکر انجام کاری افتادن

چین خوردن-چروک شدن

دست دوم-کار کرده-مستعمل

چاقالو-چاق-فربه

پاشنه ی کفش ور کشیدن-آماده ی انجام کاری شدن

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

زیگزاک رفتن-به چپ و راست پیچیدن-مستقیم نرفتن

از سر باز کردن(دور کردن، رفع مزاحمت کردن)

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

زمینه سازی کردن-مقدمه چیدن برای انجام کاری

تابوت خشکه-بسیار لاغر و ناتوان

الحق و الانصاف-انصافن-حقن

تو سری خورده-آدم خوار و حقیر

زود باش !-شتاب کن! عجله کن!

آب از سر گذشتن-کار از چاره و تدبیر گذشتن

تور کردن-زن یا دختری را به دام انداختن

راست و حسینی-رو راست-بی شیله پیله

چِرت-حرف بی معنی و نامربوط

حدمتکار-مستخدم

 

این پهلو آن پهلو شدن(این دنده آن دنده شدن، غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر)

ساییدن دندان ها به یکدیگر به هنگام خشم یا در خواب

اسیر خاک(مرده، تن‌پرور)

از سکه افتادن-ار رونق افتادن-از دست دادن زیبایی

به تیر غیب گرفتار شدن-دچار حادثه ی ناگهانی شدن-ناگهانی فوت کردن

آشی بودن زندگی(نامساعد بودن حال و احوال)

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

در قوطی هیچ عطاری یافت نشدن-به کلی نایاب بودن

آمپر کسی بالا رفتن-از کوره در رفتن
دهنه سرخود-بی بند و بار

چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن

با خدا-خداشناس-مومن

رفتن از کیسه-ضرر کردن-از سرمایه خرج کردن

دل کسی خون بودن-سخت رنجیده بودن-بسیار اندوهناک بودن

تو پر-دارای اطلاعات زیاد-آدم سنگین

بچه افتادن-سقط شدن جنین

بازپرس-کسی که از متهم پرس و جو می کند
تحویل گرفتن-به کسی احترام گذاشتن-از کسی پذیرایی کردن

چندر-رگ و ریشه ی گوشت

خون گرم-خوش برخورد-با عاطفه-پر مهر

پس دادن-خریده ای را به فروشنده باز گردانیدن-باز دادن چیزی که گرفته اند

زیپو کسی را زدن-از کار برکنار کردن-معزول کردن

پا در هوا-بی اساس-بی اصل-غیر قطعی

بچه انداختن-بچه ی نارس بدنیا آوردن

افقی برگشتن(شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن)

حواله ی سر خرمن-وعده به آینده ی نامعلوم

دبه در آوردن-جر زدن-از قول خود سر باز زدن-اظهار پشیمانی کردن پس از عقد قرارداد

روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن

خرده شیشه داشتن جنس کسی-بدحنس بودن-آب زیرکاه بودن

چای خوری-وسایل چای خوری-سرویس چای خوری

حواله ی سر خرمن-وعده به آینده ی نامعلوم

 

انسان بودن(شریف و درست بودن)

دم خود را روی کول گذاشتن-گریختن-شکست خورده رفتن

زرد گوش-بی رگ-ترسو

پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد

حرفشان شدن-مشاجره ی لفظی پیدا کردن-اختلاف پیداکردن بر سر چیزی

حق-باج سبیل-رشوه

آشی شدن(سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان)

بی در رو-بن بست

ازرق شامی(اخمو، ترشرو)

 
اَکه ننه-آدم آب‌زیرکاه

چلچل-خال خالی-ابلق

راست روده شدن-اسهال گرفتن

 

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

اردنگ(تیپا، لگدی با نوک پا)

از دماغ کسی در آمدن(شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن)
رج زدن-ردیف ایستادن-صف بستن-نوشتن مشق به ترتیب عمودی

دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن

بالش نرم زیر سر کسی گذاشتن-به کسی وعده های شیرین دادن

خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا

تشنه ی چیزی بودن-یه چیزی سخت اشتیاق داشتن

آیه آمدن(سوگند یاد کردن، به قرآن سوگند خوردن)

آبدار(سخت، شدید، سنگین)

آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)

آدم‌قحطی-کمیابی آدم های کارآمد

دامنگیر کسی بودن-کسی را گرفتار کردن

 

درویش کردن چشم ها-نادیده انگاشتن-نگاه نکردن

از روی معده حرف زدن(بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن)

پُر توپ-خشمگین

دست به کار شدن-آغاز به کار کردن

بخور بخور-خوردن فراوان از مال دیگران

چنگک-قلاب آهنی نوک تیز

آیَم سایَم(گاه‌کاهی)

دستبوس-زیارت-دیدار-شزفیابی

تعارف کردن-کسی را به گرفتن چیزی خواندن

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

چاشنی کردن-چیزی را با چرب زبانی به کسی قالب کردن

خوش خیالی-خوش دلی-بی خیالی

خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن

تزئیناتی-کسی که کارش تزیین است

احدالناس(کسی، فردی)

آفتاب از مغرب درآمدن-روز قیامت-رویدادی شگرف پیش آمدن

به بیراهه زدن-از بیراهه رفتن-از جاده ی اصلی منحرف شدن

خام شدن-فریب خوردن-اغفال شدن

خدا روز بد نده-چشم بد دور-روز بد نبینید

جر و بحث-مجادله ی شدید گفتاری

از عزا در آوردن-به دوره‌ی عزاداری پایان دادن

به یک تیر دو نشان زدن-با یک اقدام دو کار انجام دادن-با یک کار دو نتیجه گرفتن

خارج از محدوده-بیرون از شهر که شامل خدمات شهرداری نمی شود

خودمانی-صمیمی-یکدل

تاپ و توپ-سر و صدای ضربه-داد و فریاد

خودفروشی-فاحشگی-خیانت
رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس

آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس

خدا رسانده-مفت و مجانی به دست آمده

آه نداشتن که با ناله سودا کردن-آه در بساط نداشتن

 

د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری

زدن رای کسی-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

آک‌بند(نو واستفاده‌نشده، هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده، دست اول)

به دم و دود رسیدن-سر و سامان یافتن

پاسور زدن-پاسور بازی کردن

خاکروبه ای-سپور-آشغالی

تن خواه-پول نقد-زر و مال

درگیر شدن-گرفتار شدن-دچار آمدن-برخورد کردن

 

ددری-کسی که همیشه می خواهد بیرون برود-زن بدکاره

دَرَ ک رفتن-برای مردن کسی می گویند که از او تنفر دارند

آب‌کور-کسی که سودش به دیگران نمی رسد

پنج تن آل عبا- پنج تن

خدا روز بد نده-چشم بد دور-روز بد نبینید

به هم زدن دم و دستگاه-سر و سامان دادن-درست کردن-تشکیل دادن

آش نذری(آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند)

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

خلیلی-نوعی غل و زنجیر-نوعی انگور

جرینگ-صدای سکه های پول

خر آوردن-بدبخت شدن

ته خوار-بچه باز

اُریب-کجکی-یک بر-یک ور

راحتی-دمپایی

زبان آدم سر کسی نشدن-به حرف منطقی تن ندادن و آن را نپذیرفتن

تو دل برو-با نمک و گیرا-کسی که مورد توجه قرار می گیرد

حیوونی-نگا. حیوانکی

زرد گوش-بی رگ-ترسو
دک و پوز-دهان و لب و دندان

به کوچه ی علی چپ زدن خود-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی

بوق کسی را زدن-از مقام افتادن-از دور خارج شدن

آب نمک زدن-با شیرین زبانی گفتن

اهل هیچ فرقه‌ای نبودن-به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده می‌شوند معتاد نبودن

تو پای کسی پیچیدن-مزاحم کسی شدن

چاتمه زدن-چند تفنگ را به شکل چاتمه در جایی گذاشتن

زنده شدن-حق بازی دوباره پیدا کردن

این تن بمیرد(سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد می‌کنند)

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)

زبان بسته-برای تحقیر به آدم های بی عرضه یا کم آزار گفته می شود

ریز بینی-نکته سنجی-دقت

آینه‌ی دست(تیغ و خنجر)

به دق آوردن کسی-تا سر حد بیماری روحی یا مرگ کسی را رنج دادن

 
 

دسته گل به آب دادن-کاری به خطا انجام دادن

خاله گردن دراز-شتر-آدم فضول که در هر کاری سرک می کشد

پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن

خون کسی را به شیشه کردن-کسی را رنج و آزار بسیار دادن
دروغ دون-مطالب نادرست و سراسر دروغ
بُراق-خشمگین-عصبانی

چاییده-سرما خورده-زکام گرفته

چاروادار قمی بودن-هم از توبره خوردن-هم از آخور

 
اهل کاری بودن(وارد بودن در کاری)

چغلی کردن-شکایت کردن

آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی

بالای منبر رفتن پشت سر کسی-از کسی غیبت کردن-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن

دندان عاریه-دندان مصنوعی

بخت-شانس-اقبال-شوهر

دسته راه انداختن-دسته و جمعیت ترتیب دادن
استکانی زدن-می‌خوارگی اندکی کردن

در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن

بال در آوردن-به سرعت رفتن-بسیار خوشحال شدن

چشمه-نوع-قسم

دلال محبت-پا انداز-خانم بیار

الحق-به‌راستی-حقیقتن

زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن

دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن

در عالم هپروت سیر کردن-دارای خیالات واهی بودن-کاملن بی خبر بودن

خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن

رقصاندن بز-هر دم بهانه گرفتن

خبرنگار-آن که برای روزنامه-مجله-یا رادیو و تلویزیون کسب خبر می کند

بد خط-کسی که ناخوانا می نویسد

دو رگه-از دو نژاد محتلف

 

تبرک کردن-با برکت ساختن-خجسته کردن

حرف انداختن-در سخن کسی دویدن

خوش مشرب-خوش معاشرت-اهل گفت و گو

پوست هندوانه زیر پای کسی گذاشتن-کسی را با تحریک حس غرورش به خطر انداختن

چُسَکی-کم دوام و سرهم بندی شده

پا بر جا کردن-اثبات-مستحکم کردن

پُز دادن-خودنمایی بی جا کردن-فیس آمدن
با آب و تاب-با شرح و تفصیل

از بام خواندن و از در راندن-خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن

اوضاع احوال-وضع و حال

به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن

دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن